کیاناکیانا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

مموشی مامان وبابا

کیانا7

با سلام به همه شما دوستای گلم تو این چند هفته ای که غیبت داشتم ،یه دو سه تا مهمونی با دخملی رفتیم که جای شما خالی ، ای ...خوش گذشت . البته از وقتی که کیانا خانم راه افتاده و شیطونتر شده مهمونی رفتن هم کمی سخت تر شده . سه هفته پیش بود که رفتیم تولد خواهر زاده دوست بابامیرتاش .٣سالش شده بود .کیانا کلی ذوق کرد که رفته تولد .روی میز کلی هله هوله از جمله چیپس و پفک گذاشته بودند. کیانا جونی هم از اونجایی که توی خونه اصلاًاز این خبرها نیست ،حسابی از فرصت استفاده کرد و دلی از عزا درآورد.هی می رفت وسط سالن و یه قر می دادو بعد یه پفک نوش جان می کرد .دوباره که پفکش تموم می شد یه قرو بعد یه پفک دیگه ...الهی که فداش بشم من ... اما بچم ...
25 تير 1391

تولدت مبارک عسلم

عزیز دل مامان دومین سالگرد حضورت رو به خونه قلبمون از ته دلم تبریک می گم ... عروسکم وجود نازنینت توی خونه کوچک ما یه دنیا عشق و شور زندگی هدیه آورده ...الهی که هر سال که می گذره با حضور قشنگ و شیرین تو واسمون لذتبخش تر از قبل بشه . عزیز دلم امسال دومین سالیه که چشمهای قشنگت رو دارم ...لبهای سرخ و کوچولوت که پر از ترنم عشق و شورو هیجان زندگیه ... عسلم  امیدوارم تا همیشه در کنار هم با صدای خنده های شیرینت هوای زلال زندگی رو نفس بکشیم.... کیانا جونم  بدون که تا ابد با تو و در کنارت هستیم و هیچوقت نمی گذاریم حتی واسه یه لحظه حس کنی که  تنها هستی ...همیش...
10 تير 1391

کیانا6

سلام ...سلام ...هزارتا سلام ...به اندازه تمام روزهایی که غیبت داشتم سلام ...این دفعه واقعاً شرمنده شدم .چون خیلی خیلی دیر کردم .راستش تقصیری هم نداشتم .یه بار دوهفته پیش اومدم با حوصله مطلب نوشتم ولی وقتی خواستم ذخیره کنم ،چشمتون روز بد نبینه ...یهو اینترنت قطع شد ... حسابی شوکه شدم .چون واقعاًحال اینکه دوباره بنویسم رو نداشتم . بهر حال تو این چند هفته حسابی سرمون شلوغ بود .کیانا جونی هم خیلی شیطونتر و البته شیرینتر شده و تقریباً حرف می زنه و می تونه حتی شعر هم بخونه . شعری که یاد گرفته بدون کمک بخونه شعریه که وقتی بچه بودیم می خوندیم "گل همه رنگش خویه... بچه زرنگش خوبه..."والی آخر از شیطنتهای دیگه خانم باید بگم که حدود ...
2 تير 1391
1